نگار نازمون نگار نازمون، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره

اولین فرشته کوچولوی ناز مامان و بابا، نگار

تولد تولد تولدت مبارک

 عزیزم تولد 2 سالگیت  مبارک عشقم سلام نازم عشقم جونم سلام  مامانا و دوستای خوبم  عزیز مامان دیگه داری بزرگ میشی و  منم برای این روزا دلم هی تنگ میشه مامانی امسال خیلی دوست داشتم برات یه تم تولد انتخاب کنم  راستش انتخابم کردم:  رنگین کمان . اما یه کمی مریضی شما و یه کمی داستان شیر و یه کمی هم مهدکودک با هم دیگه دست به دست هم دادن و وقت نشد عشقم. ان شاا.. سال های بعد برات جبران کنم زندگیم.   اما عوضش خودم سعی کردم همه چیزو برات رنگین کمانی کنم. بشقاب های رنگی، لیوان ها و قاشق ها و بادکنک ها..... تازه یه ژله رنگین کمان هم درستیدم . البته بخاطر کمبود وقت اولش سعی کردم از قنادی ها کمک بگیرم&nb...
17 خرداد 1393

23 ماهگی و یه عالمه شیرین زبونی و عکس

عزیز دل ماما داری بزرگ میشی مامانی. منم نگران از این همه سرعت زندگی و اینکه بهت نمیرسم. تو داری تند تند میری بالا و من از این پایین دارم با اشتیاق و نگرانی پا گرفتنتو تماشا می کنم و منتظر اوج گرفتنتم. نگرانم از اینکه تو این مسیر اشتباهی کوتاهی کنم یا نتونم اونطوری که میخوای همراهت باشم.  اما اینو بدون عشقم همیشه و همیشه باهاتم و برات بهترینهارو میخوام. مامانی اون قدر شیرین شدی ماشاا.. که نگووووو  دیگه یواش یواش داری جمله میگی. وقتی چیزی میخوای که میدونی ممنوعه با ناز و با الفاظ بابایی جونم و مامانم صدامون میکنی و ما هم که دیــــــگه مگه میشه بهت نه بگیم. وقتی بابایی از سر کار میاد میدوی میری دم در و تند تند بابایی بابایی میکنی و...
17 خرداد 1393

مهد کودک دوستت ندارم!!!

سلام دوستا و مامانای خوب و گلم بازم  یه عالمه تاخیر داشتم ببخشید  اما واقعا سرم شلوغ بود.  از یه طرف  قرار شد از اول سال نگارو بذاریم مهد کودک  که خودتون حتما میدونین گشتن و انتخاب یه مهدکودک خوب چقدر کار پر استرس و سختیه.  داستان از این قرار بود که دکتر نگار جون بخاطر اینکه نگار اجتماعی بشه  خیلی اصرار داشت که نگار بره  مهد کودک . خلاصه ما هم گشتیم و گشتیم تا بعد بازدید از چند تا مهدکودک بالاخره یه مهد کودک خوب سه ستاره درجه یک انتخاب کردیم و نگارو با سلام و صلوات گذاشتیم اونجا    ..... اما..... نگار نمیدونم مامانی چرا اینقدر داری مقاومت میکنی عشقم. کاشکی میشد برم تو دلت قلبت تو چشمات...
17 خرداد 1393
1